منـــیــبــــــــــــ

اللهم ارحم من لایرحمه العباد، و اقبل من لایقبله البلاد...

منـــیــبــــــــــــ

اللهم عجل لولیک الفرج
و العافیة و النصر،
و اجعلنا من خیر اعوانه و انصاره و شیعته و محبیه،
بحق فاطمة الزهراء....

موسسه بیان معنوی


۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مادر شهید» ثبت شده است

شهید حسین املاکی

عاشورای 1340 که به دنیا اومد، اسمش رو گذاشتن حسین...
جوان که بود میرفت سینما برای دیدن فیلمهای بروسلی!
نه تنها عاشق کشتی و کاراته بود، بلکه در این رشته ها یه ورزشکار حرفه ای هم بود.
وقتی به کشورمون حمله کردن و حسین به جبهه رفت، بخاطر همین توانایی های فوق العاده جسمانی، وارد سخت ترین بخش های اطلاعات-عملیات سپاه شد.
داستان نفوذش به شهر های اشغال شده و مواضع دشمن، شنیدنیه... چنان فرز و نترس بود که همراهانش توی عملیات های شناسایی کم میاوردن و بارها حسین جون خودش رو برای نجات اونها به خطر میانداخت.

نهم فروردین 1367 هم همینجور شد که زیر آتش خمپاره و موشک بارون و شلیک بمب های شیمیایی، ماسک خودش رو بست به صورت همرزمش تا نجاتش بده.
توی اون گرد و خاک و دود و گاز، بعضیا تونستن برگردن عقب... ولی حسین املاکی تا       امروز از بلندی های بانی بنوک برنگشته....


سرش می رفت، قولش نمی رفت...


به مادر قول داده بود که برمی گرده . . .

چشم مادر که به پیکر بی سر شهیدش افتاد، لبخند تلخی زد و گفت:

"بچه ام سرش می رفت، قولش نمی رفت . . ."

افسران - به مادر قول داده بود که برمی گرده. چشم مادر که به پیکر بی سر شهیدش افتاد، لبخند تلخی زد و گفت: بچه ام سرش می رفت، قولش نمی رفت