چشم به راه | چهارشنبه, ۲۰ شهریور ۱۳۹۲، ۰۳:۲۰ ب.ظ |۰ نظر
اینها را می نویسم برای توئی که هیچ وقت فرصت نشد در خیابان دو کلمه با هم حرف بزنیم تا حرفهای دلم را به تو بگویم . . .
آنقدر جسمت را برهنه کردی، که یادت رفت روح عریانت چه شکلی بود!؟ آنقدر سعی کردی برجستگی های بدنت را نشان بدهی، که وقت نشد بیاد بیاوری که می توانی چه شخصیت برجسته ای باشی ! بیا و تمامش کن !... خودت را به یاد بیاور! اگر ممانعت نکنی، فرشته های مهربان با دستهای لطیفشان این لباس های کثیف دنیا را از تن روحت در می آورند . . . آنجاست که لطافت عشق را لمس می کنی . . . آنجاست که می فهمی خدا مهربان تر از آن است که قصد اذیت کردن ما را داشته باشد . . . ! لذت لمس لطافت ایمان را از دلت دریغ نکن . . .