نمی طلبیم مولا؟....
چشم به راه | پنجشنبه, ۱۲ دی ۱۳۹۲، ۰۳:۲۲ ب.ظ |
۱ نظر
رضا هستی و همیشه با تو گفتن و از تو گفتن و در کنار تو بودن برایم امن و رضاست...
و شام شهادت تو، دلم شکسته تر از آینه هاست...
امشب کوچه های توس، آخرین گام های مقدست را به مویه نشسته است....
تو، صدای غریب خراسانی در هیاهوی بی سرانجام فریادها...
خیابان های نور، به گلدسته های به خورشید رسیده ات ختم میشوند....
تو آرامش دل های زخمی و بیقراری هستی که طنین ناله هایشان، در جان ضریحت میپیچد...
از آن سوی آبی ها نگاهمان کن! که سخت آرزومند توایم و نیازمند....