سخت است...
چشم به راه | سه شنبه, ۱۲ اسفند ۱۳۹۳، ۰۷:۱۸ ق.ظ |
۱ نظر
اشک از دیده ی خونبار بیفتد سخت است...
هر کجا بستر بیمار بیفتد سخت است...
به خدا فرق ندارد که کجا ، یک مادر،
کوچه یا در خم بازار بیفتد سخت است...
به زمین خوردن مادر به کناری امّا
پیش چشم پسر انگار بیفتد سخت است....
از حسین این همه اصرار: حسن حرف بزن!
از حسن بغض پی بغض: برادر سخت است....
اوج
این واقعه را جان علی می داند،
خانم
خانه که از کار بیفتد سخت است....
مرد باشد ، و زنش پشت
در خانه ی او
در دل آتش اغیار
بیفتد؟؟ سخت است.....
دل حیدر دل کوه است، دل کوه آری ؛
ولی این داغ برای دل حیدر سخت است...
زیر بار غم تو می شکند پشت پدر!
زندگی بی سر و بی همسر و سرور سخت است....
سینه ات شد سپر شیر
خدا ، امّا حیف
کار این سینه به
مسمار بیفتد سخت است.....
صورت حور که از برگ
گلی نازک تر،
گذرش چون که به دیوار
بیفتد سخت است....
فکر کردن به غم و غصه مادر سخت است....
خواندن روضه در چند برابر سخت است.....
دیدنِ
سوخته ی درب کمی سخت! ولی
دیدنِ صحنه به تکرار
بیفتد سخت است ...
صلّی الله علیکِ یا بنت رسولِ الله...
+ حاج میثم مطیعی: صحیفه ی غربت مولا...
++ حاج محمود کریمی: چرا هوا زمستونیه؟...
+++ التماس دعای فراوان.