چشم به راه | پنجشنبه, ۷ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۲:۱۲ ب.ظ |۳ نظر
.
| بسم رب الشهداء |
ماجرای نیمروز را بالاخره دیدیم!! شب عیدی خودمان را مهمان کردیم به صرف فیلمی ارزشمند.... از آنجا که عادت ندارم از کنار کتابهای خوبی که میخوانم، یا فیلم های خوبی که میبینم بی تفاوت بگذرم، چند خطی نظر و پیشنهاد مینویسم برای این اثر:
فیلم همانطور که سازندگانش گفته بودند، به روایت بخشی از تاریخ معاصر ایران که بخش مهمی نیز هست، پرداخته. این پرداخت هم، خیلی خوب و مختصر، انجام شده... و حد الامکان، در مدت زمان فیلم سعی بر این بوده که تشویش و ناامنیتی موجود را به تصویر بکشه. هرچند ممکنه تماشاگر با خودش بگوید که جای پرداخت بیشتر بوده، و میشد که فکوس بر صحنه های درگیری های نظامی بیشتر باشد... اما به هر روی، ماجرای نیمروز همان طور که در جشنواره با جایزه هایش نشان داد، فیلمی ارزشمند و قابل تقدیر است! خدا قوت و دست مریزاد میگیم به بازیگران و عوامل فیلم؛ خصوصا آقایان رضوی و مهدویان... ان شاء الله توفیقات شون روزافزون. اما نکته ای که به عنوان پیشنهاد به ذهن بنده رسید: راستش در این فیلم نام اشخاصی برجسته، از جمله شهیدان بهشتی، رجایی و باهنر، و یا کسانی مثل کوهی و بروجردی و ..... آورده شد، که برای اغلب نسل اول و دوم انقلاب، شناخته شده اند. اما خیلی از مخاطبین نسل سومی، اصلا حتی برخی نام ها را هم نشنیده اند.... شاید این خودش انگیزه ای برای تحقیق باشد!، اما نقطه ی تذکری است بر فیلم. کاش بین دیالوگ های بازیگران، معرفی های مختصری از این افراد گنجانده میشد، تا هدف فیلم بهتر و کامل تر محقق گردد.
پی نوشت: تمام مدت فیلم، بین هول و ولای رحیم و صادق و سعید، مدام سعی کردم در ذهنم مجسم کنم این حجم از ناامنی را... نشد، نتوانستم!
من از روزی که چشم وا کردم، کشورم امن بوده،
امن تر از خیلی از بلاد مدعی!!
و تمام مدت خدا را شکر کردم بابت این نعمت، این امنیت....
و فکر کردم چقدررررررر مدیون شهداییم، از قبل انقلاب تاکنون.
پی تر نوشت: احمق است و نادان و سنگ دل، کسی که برای امثال این ها و اعدام شان، دل میسوزاند... و السلام!
فیلم کاملا مخاطب رو تو حال و هوای سال 60 میبره. وسط اون همه تشویش، از منافقان کمیته ای بغضم گرفت و ... . ارزش دیدن رو داشت چون برام نعمت مهم امنیت را پر رنگ و پر رنگ تر کرد.