پایان جنگ، آغاز مبارزه....
چشم به راه | شنبه, ۲۶ مرداد ۱۳۹۲، ۰۶:۲۴ ب.ظ |
۲ نظر
بی خیالی چرا؟!!... جواب همه این سوالات در دست است...! تا انجا پاسخ می دهیم که خفته ای بیدار گردد، اما آن مان که کسی خود را به خواب زده است، آری! بی خیالی بهتر است...
یا علی.
چرا حرف از جنگ و مبارزه می زنی؟ چرا از صلح و دوستی حرف نمی زنی؟ چرا کشور ما باید با فلسطین و لبنان قیاس شود؟ مثل اینکه جنگ و مبارزه دوست دارید؟ کسی با شما دشمنی نداره، خودتون دشمن ساختید گذاشتید جلو روتون. زمانی که کوروش بزرگ، پدر ایران، یهودی ها رو از بند بابل آزاد کرد که به صلح انجامید، کی می دونست صلح و دوستی و ملایمت چیه؟ زمانی که داریوش بزرگ نشست تعیین نظام حکومتی ایران رو برگزار کرد که می شد ایران در آن زمان دموکراسی باشد، سازمان ملل و آمریکا کجا بود؟
چرا برای ناآگاهی برخی قدرت مداران منه نوجوان سختی بکشم و در تنگنا و محدودیت باشم؟ گناه من چیست که در این کشور و در این برحه ننگین از زمان تاریخ ایران زاده شدم؟ چرا باید ریاضت اقتصادی بکشیم و جنگ و مبارزه داشته باشیم؟ چرا؟ به چه قیمتی؟ به خاطر کی؟ به چه ارزش و هدفی؟ اینست اسلام؟ آیا اسلام جنگ و دفاع و مبارزه است یا برعکس؟ چرا القاعده و طالبان با پرچمی که روش نوشته شده لا اله الاالله و محمد رسول الله ترور می کنند و برج دوقلوی آمریکا رو تخریب کردند؟ چرا گروه اسلامگرایان ترور و کشتار می کنند؟ اینست اسلام؟
... حرف زیاده ... ولی عادت کردیم به گفتنه جمله ی بی خیال ...
بدرود.