«وَ دَعَوْتَنِی إِلَیْکَ»
اصلاً تو من را خواندی که آمدم. ما معمولاً خیال میکنیم که ما خدا را میخوانیم و او یا جواب میدهد و یا نمیدهد.
گاهی بعضی میگویند ما خواندیم جواب نداد.
نه، اصلاً تو او را نمیخوانی، بلکه او تو را میخواند.
اول او تو را میخواند و بعد تو جواب میدهی و بعد دوباره او تو را بهتر میخواند.
در واقع اوست که دعوت میکند.
«وَ أَنْتَ دَلَلْتَنِی عَلَیْکَ وَ دَعَوْتَنِی إِلَیْکَ وَ لوْ لا أَنْتَ لَمْ أَدْرِ مَا أَنْتَ»؛
اگر تو نبودی، اگر تو نمیخواستی و یا اگر تدابیر تو نبود برای اینکه من به تو برسم، من به تو نمیرسیدم.
اصلاً من نمیفهمیدم که تو که هستی. تو خودت خواستی خودت را به من بشناسانی. من متشکرم، ممنونم. خیلی سپاسگذارم.
الحمدلله که خواستی خودت را به من بشناسانی. وگرنه من نمیشناختمت. بنده دنیا میشدم.
دنبال پول و شهوت و شهرت میافتادم. دنبال نان بودم که بخورم و همینها.
بیش از این نمیفهمیدم. خیلیها اینطورند. اینها دلالت به خدای تعالی نمیشوند...
میبینیم فردی را 60 سال سن دارد، ولی تمام همّ و غمّش این است که یک پولی در بیاورد، موبایلی، ماشینی، مقامی، میزی، صندلیای!!
مثلاً بزرگ خاندان بشود؛ بزرگ ایل و قبیله و طایفه بشود؛ و یا شاهنشاه بشود. آخرین تلاشی است که خیلیها میکنند. اما نه، «وَ لَوْ لا أَنْتَ» اگر تو نمیخواستی، اگر تو نبودی: « لَمْ أَدْرِ مَا أَنْتَ» اصلاً من نمیفهمیدم تو که هستی؟
این تویی که میخواهی من بفهمم که تو که هستی؟ و من پی میبرم به تو. ممنونم که مرا در چنین وادی و چنین راهی انداختی.
حجت الاسلام و المسلمین آقاتهرانی